پیرمرد شاکر ارسالی از "شمس "

« پیره مرد آروم و بی نق نق و ناشکری کارشو می کرد.

کودشو پهن می کرد .سابون وبرگاش رو راس و روس می کرد .

آخه امشو اویاره.کلی چیش برده و آوورده تا نوبت اویاریش شده.

هر چند دور دور نوبتش میشه ولی به هزار امید زندگیشو میکنه.

گرد پیری رو سرو صورتوش پاشیده شده.

چین وچروکای رو پیشونیش ,هر تاییش داستان سالها رنج وسختی ونداریه.

همه ی سرمایه ش همین نهفد آب هستو یی قیبیز زمین.

وقتی پای درد دلش نشیتم راضی راضی بود.

بش گفتم پدر؛ تو این کفه و این زمینای قره ای وبا این آب شور ,

خشکسالی هم که قوز بالا قوز شده؛اذیت نمی شی؟!

نگاهی بهم کرد وگفت:این روزگار تو این چن سالی که عمر کردم بالا پایینی خیلی داشته.

تری وخشکی داشته.خوبی و بدی داشته.

ولی چیزی که میدونم خدا بنده هاشو بیشتر از خودشون دوست داره.

هوای بوته بیابونشو و وحش تو کوهشو بیشتر داره .مگه خودش اونا رو نیافریده؟ 

گفتم :چرا.          

گفت:پس غصه نخور.درست میشه . »

چند هفته ای هس که از اخبار می فهمم استان یزد ابریه وقراره بارندگی شه.

سپرده بودم به بچه ها که اگر بارون اومد خبر بدن.

تو این چن هفته چن تا اس ام اس  دلچسب برام اومد که برف وبارون داره میاد.

دهات ما هم خدا را شکر برفی شد ولطف خدا شامل حال.

یاد پیره مرد افتادم وصداقتش و روشنی ضمیرش.

خدایا شکرت بابت همه ی نعمت هات ، به خصوص بارندگیای این چن وختت.

خدایا شکرت بابت همه ی محبتاد وچشم انتظار لطف دوباره ات.


"شمس"



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: لهجه اسپونباد ، ارسالی اعضا ، ،
برچسب‌ها:

.: Weblog Themes By SlideTheme :.